نوبهار است به دنیا اما
در تن خسته من
عشق در خواب زمستانی سختی مانده ست
باز کن چشمت را
تا تنم داغ شود
زنده و عاشق و تب دار شود
********
دل من بارور است
چند جرعه غزل و یک ، دو ،سه ساغر احساس
باز کن چشمت را
تا که نت ، ساز شود
مطلع شعر من از چشم تو آغاز شود
********
باز کن چشمت را
که جهانی در من
تشنه ذوب شدن در تپش نگاه توست
باز کن چشمت را . . .