خواننده علی زند وکیل

تو آن غمی که خون چکیده در جامت                  جهنمی ست میان قلب آرامت
مرا مبر به سرزمین بدنامت                                   به گوشه ی سکوت بی سرانجامت
تو آن غمی که خنده بر لبت داری                         به صورتت نقاب معرفت داری
به جز بغض بگو چه در دلت داری                        بی عشق چگونه امنیت داری
                                 ای بی خبر از حال من خون میچکد از بال من
                                به قلب خود بدهکارم چه حال ناخوشی دارم

آه ای دل دلگیر من ای آه دامنگیر من               مرا بگیر از این تکرار به عاشقانه ها بسپار
دیدم فرشته ی عذابم را 

جواب انتخابم را

 جنون گرفته خوابم را

دیدم میان شعله رقصیدم 

میان گریه خندیدم 

ولی تو را نبخشیدم 


علی سید صالحی



نه خواب دارم ، نه بیداری
گرفتارم به یک بی‌حسی مطلق
که نه دلتنگ میشوم
و نه میتوانم دلم را بردارم و بروم از دیارِ دوست داشتنت
قرار است ، از این پس
تمام لحظات بودنم
خلاصه شوند در نبودنت
به قیمت "مرگِ تدریجیِ تمامِ احساساتِ من."

مریم عامری

مانده ام چشم به راه

در گذرگاه دلم...

که تو نزدیک شوی

چند قدم مانده به دیدار....

دلم میلرزد

نکند سرخی این عشق نتواند که ز ما دور کند

زردی این پاییز را ..

نکند دل بدهی بر دل این فصل خزان

نکند رد بشوی بگذری از اینهمه تاب و تب من

عطشم را بسپاری به تن سرد زمین

و  مرا دفن کنی زیر آوار همان زردی ها

زیر سمفوی غمگین  صدای خش خش ..

نکند...


فروغ فرخزاد



افسوس!

من با تمام خاطره هایم

از خون، که جز حماسه ی خونین نمی سرود

و از غرور، غروری که هیچگاه

خود را چنین حقیر نمی زیست

در انتهای فرصت خود ایستاده ام

و گوش می کنم:

نه صدایی!

و خیره می شوم:

نه ز یک برگ جنبشی!

و نام من که نفس آن همه پاکی بود

دیگر غبار مقبره ها را هم بر هم نمی زند.


باران قیصری

این پاییز ، چقدر پاییز است

دلم گرفته

نیستی و هستم هنوز

بی جان و بی رمق

خسته از روزهای تکراری

فرسوده ام در شب های بی روزن

سیاهی مطلق 

انصاف نیست

اینگونه که نیستی

پاییز هم

دق می کند چه برسد به من

دلم برایت پر می زند

از اینجا که منم تا آنجا که تویی

از اینجا  تا ثریا

مرا که به دوست داشتنت

اینچنین سکوت کرده ام

یه زندگی برگردان

مگذار سیاه پوش عشق شوم

میان واژه های سپید