و هی فکر می‌کنم، 
مخصوصا به تو فکر می‌کنم،
آنقدر فکر می‌کنم
که یادم می‌رود به چه فکر می‌کنم!

به تو فکر می‌کنم
مثل مومنی که به ایمانِ باد وُ به تکلیف بید،
به تو فکر می‌کنم
مثل مسافر به راه
مثل علف به ابر
مثل شکوفه به صبح وُ مثل واژه به شعر

به تو فکر می‌کنم
مثل خسته به خواب وُ نرگس به اردیبهشت،
به تو فکر می‌کنم
مثل کوچه به روز 
مثل نوشتن به نی 
مثل خدا به کافر خویش وُ مثل زندان به زندگی 

به تو فکر می‌کنم
مثل برهنگی به لمس وُ تن به شست و شو
به تو فکر می‌کنم
مثل کلید به قفل 
مثل قصه به کودک 
مثل پری به چشمه وُ پسین به پروانه
به تو فکر می‌کنم
مثل آسمان به ستاره وُ ستاره به شب

به تو فکر می‌کنم
مثل اَبونواس به می
مثل نقطه به خط 
مثل حروف الفباء به عین 
مثل حروف الفباء به شین
مثل حروف الفباء به قاف
همین!
هر چه گفتم
انگار انتظارِ آسان رسیدن به همین سه حرف ِ آخر بود

حالا باید بخوابم
فردا باز هم به تو فکر خواهم کرد
مثل دریا به ادامه ی خویش. 

کنار تو چه آرومم، چه آرومی کنار من 
تو چشمای تو آرومه چشای بی‌قرار من 

تو می‌فهمی که خوشحالم، تو می‌فهمی دلم تنگه 
تو می‌دونی که خواب من، کدوم شب‌هاست که بی‌رنگه 

تو مثل آسمون ساده، مث پرواز آزادی 
مث دلبستگی امنی، مث لبخند آبادی 

کنار تو چه آرومم، چه آرومی کنار من 
تو چشمای تو آرومه چشای بی‌قرار من 

یه پروانه‌م که توی باد می‌خوام تو دست تو جا شم 
می‌خوام وقتی که دلگیرم، تو آغوش خودت باشم 

می‌خوام وقتی دلت تنگه غمت رو شونه‌هام باشه 
اگه اشکی تو چشماته، مسیرش گونه‌هام باشه 

کسی جز تو نمی‌تونه من‌و عاشق کنه هم‌درد 
کسی جز من نمی‌تونه تو رو عاشق کنه برگرد 

کنار تو چه آرومم، چه آرومی کنار من 
تو چشمای تو آرومه چشای بی‌قرار من 

سراب رد پای تو، کجای جاده پیدا شد
کجا دستاتو گم کردم که پایان من اینجا شد

کجای قصه خوابیدی که من تو گریه بیدارم
که هر شب هرم دستاتو به آغوشم بدهکارم

تو با دلتنگیای من، تو با این جاده همدستی
تظاهر کن ازم دوری، تظاهر می کنم هستی

تو آهنگ سکوت تو به دنبال یه تسکینم
صدایی تو جهانم نیست، فقط تصویر می‌بینم

یه حسی از تو در من هست که می‌دونم تو رو دارم
واسه برگشتنت هر شب درارو باز میذارم

تو با دلتنگیای من، تو با این جاده همدستی
تظاهر کن ازم دوری، تظاهر می‌کنم هستی

منو حالا نوازش کن که این فرصت نره از دست
شاید این آخرین باره که این احساس زیبا هست

منو حالا نوازش کن، همین حالا که تب کردم
اگه لمسم کنی شاید به دنیای تو برگردم

هنورم میشه عاشق بود، تو باشی کار سختی نیست
بدون مزر با من باش، اگرچه دیگه وقتی نیست

نبینم این دم رفتن، تو چشمات غصه می‌شینه
همه اشکات‌و می‌بوسم، می‌دونم قسمتم اینه

تو از چشمای من خوندی که از این زندگی خسته‌م
کنارت اونقدر آرومم که از مرگ هم نمی‌ترسم

تنم سرده ولی انگار تو دستای تو آتیشه
خودت پلکامو می‌بندی و این قصه تموم میشه

هنورم میشه عاشق بود، تو باشی کار سختی نیست
بدون مزر با من باش، اگرچه دیگه وقتی نیست

نبینم این دم رفتن تو چشمات غصه می‌شینه
همه اشکات‌و می‌بوسم، می‌دونم قسمتم اینه

از کوچه برگشتم به سمت آرامش
به سمت این خونه که با تو می‌خوامش

این خونه دور از تو چهار تا دیواره
این خونه مثل من خیلی دوسِت داره

زمان‌و برگردون به اولین دیدار
تا قهومون داغه فنجونت‌و بردار

از پنجره پاییز می‌ریزه رو تختم
با فکر تو حتا این روزا خوشبختم

من مطمئنم که بی تو نمی‌تونم
من مطمئنم که تنها نمی‌مونم

من شک ندارم به احساسی که دارم
من شک ندارم که تنهات نمی‌ذارم

چی مونده دور از تو از من که دل بستم
از من که به چشمات یک عمره وابستم

جز خاطرات خوب، چی جاتو پر کرده
من جونم‌و میدم، عطر تو برگرده

این پنجره هر شب، رو به تو وا میشه
دوباره این خونه، خونه‌ی ما میشه

من مطمئنم که بی تو نمی‌تونم
من مطمئنم که تنها نمی‌مونم

من شک ندارم به احساسی که دارم
من شک ندارم که تنهات نمی‌ذارم