ابرها مشت گره خورده یک بغض ترند
که پس از صاعقه ای، سخت به خود می لرزد
و دم حادثه عشق فرو می ریزد
راز سربسته دل،
ناگهان می ترکد ...
و هوای دل من ابری نیست؛
بلکه بارانی ست
پیش تو مشت دلم باز شده ست
پاک دل باخته ام
مدتی ست
در دلم حادثه عشق
آغاز شده ست