یک بار دگر بوسه و هربار کم است
من طالب سیلابم و رگبار کم است
گیرم که رسیده ست به صدبار ولی
معشوق من!این حادثه صدبار کم است
یک حادثه در عشق که شیرین شده است
چون قند مکرر که به تکرار کم است
شیرینی آمیخته با جان من و
چون عادت بی فاصله انگار کم است
این تشنگی ام دست خودم نیست که این
یک قطره برای تن تبدار کم است
می خواهم از آن وسوسه تقصیر دگر
یک بار دگر،بار دگر،بار....کم است