ای ابر، ابر خفته در آغوش آسمان

بشکن سکوت و مثنوی تازه ای بخوان

شعری بخوان به وزن خروشان رودها

سرشار از تخیل سّیال بی امان

شعری که در عروق هوا منتشر شود

شعری شهاب گونه، شکافنده، ناگهان

لبریز از شکوه تصاویر دلپذیر

جاری به ژرفنای زمین، سطر سطر آن

آغاز کن مکالمه ای وحشیانه را

بیزارم از طبیعت آرام واژگان

در جست و جوی کشف زبانی تپنده ام

هم ریشه با زبان تو، همذات آسمان

آن سان که کودکان تخیل روان شوند

دنبال بادبادک شعرم دوان دوان

ای کاش این غزل، غزل آخرین شود

باران فرود آید و برخیزم ازمیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد