بی نظیر است جهان لحظه ی خندیدن تو

غنچه در حسرت یک مرتبه گل چیدن تو

 

شرم دارد پری از آنکه تو رویش بینی

حوریان بی خود و سرمست ، خرامیدن تو

 

ابرها بارور شادی دیدار تواند

باغ ها منتظر لحظه ی باریدن تو

 

تو به رخساره ی خود رنگ خدایی داری

هر بت آهسته به دنبال پرستیدن تو

 

دانی این زردی رخساره ی خورشید ز چیست ؟

در هراس است ز یک لحظه ی تابیدن تو

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد