من ازسمفونی چشم تو بیمار شدم

به زمینم زده اعجاز نگاهت جانا

منم و نقش ته فنجانم

قهوه تلخ 

خبر داده به آغوش نگارم یارا...

فکر چشمان پر از منظره ات

قهوه تلخ مرا شیرین کرد

و لبانم به تکاپوی پرستیدن تو

بوسه ای گرم به قابی بخشید

که تو را در دل خود گنجانده...

منم و قاب پر از خاطره چشمانت

محو در نسترن دستانت

نرگس چشم تو بوطیقایی ست...

که مرا سمت خدا خواهد برد

منم و نقش ته فنجانم

و صدایی که به آهنگ دو چشمت نزدیک...



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد