ضربان قدمت فرم روایی دارد
حرکات بدنت رقص سمایی دارد

شب و روزم شده با حرف تو درگیر شدن
لب تو می کشد و باز فدایی دارد

قسمت میدهم اینطور نگاهم نکنی
بی شرف چشم تو افکار کذایی دارد

به خودت می رسی از دور به من می خندی
به خدا خنده ی مستانه سزایی دارد

دو قدم مانده به اغوش مردد شده ام
بغلت سابقه ی حکم قضایی دارد

می روی خانه و از پنجره ها پیدایی
خانه بی پنجره اصلا چه نمایی دارد؟

پنجره بسته شود شهر دلش می گیرد
کوچه از پنجره رویای رهایی دارد

اسمان خسته از این ابری بی باران است 
حوصله حسرت یک عقده گشایی دارد
...
سرحالم که تو از حال دلم باخبری
قلمم در غزل احساس خدایی دارد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد