عشق یعنی اتفاقی بی نظیر
چون جوانی،می شود یک لحظه پیر
عشق یعنی،بی کسی،تنها شدن
در میان عالمی رسوا شدن
عشق یعنی خیسی چشمان تو
سردی شبهای بی فردای تو
عشق یعنی جستجویی بی امان
شاخه خشکیده در باد خزان
عشق یعنی مستی و دیوانگی
با همه اهل جهان بیگانگی
عشق یعنی تا ابد دلواپسی
اوج تنهایی و درد بی کسی
عشق یعنی سوختن پروانه ها
زندگی در گوشه ویرانه ها
عشق یعنی معنی آوارگی
معنی دل دادن و دلدادگی
عشق یعنی یک نگاه نگران
حسرت بودن به جای دگران
عشق یعنی بیگناهی در قفس
در میان جمعی و بی هم نفس
عشق یعنی التهاب زخم دل
می کنی با تخته سنگی درد دل
عشق یعنی یک طرف،دلدادگی
یک طرف،بی مهری و بیگانگی
عشق یعنی یک سکوت سینه سوز
مردنت،هرروز،هرروز،هرروز
عشق یعنی حال ۰۰۰را ببین
غم ز شعروچین صورت را ببین
عشق یعنی حرف آخر،یک کلام
وقت مردن می شود دیگر تمام