آبستن رخدادی تازه
سینه اش را از رنج زمستان می درد
و آسمان،اندام برهنه اش را
برای هم آغوشی بهار
غسل می دهد
ترانه باران
باز آسمان طاقش را ریسه بسته
و بر دهل می کوبد
سپیده دم گونه ی زمین سرخ
از هم آغوشی بهار
به شکوفه می نشیند...