بی قرارت هستم امّا در کنارم نیستی
در کنارم نیستی و بی قرارم نیستی
بارها گفتی ولی باور نکردم... زل بزن
با نگاهت هم بگو چشم انتظارم نیستی
میروی؟ باشد! ولی اندازهی یک استکان
مینشینی؟... میروم چایی بیارم... نیستی؟!
مثل بیداریِ خوابالودهی بیخوابیام
لحظهای تا چشم بر هم میگذارم نیستی
بغض روی بغض دارم؛ آسمانی ابریام
شانهی من! باز میخواهم ببارم... نیستی