معجزه، تنها، فقط، یکدانه لبخند شماست
وحی مطلق بی گمان لحن چونان قند شماست
جان من بِستانَد و از نو مرا جان می دهد
جان من بازیچهٔ چشم هنرمند شماست
از ازل حک کرده اند عشق تو را بر قلب من
تا ابد هم قلب من در قید و در بند شماست
چون خطا بر قلم صنع خدای تو نرفت
"فَتَبارک" هم سزاوار خداوند شماست
هرچه می خواهی بگو بی قیدوشرط اجرا شود
بی گمان خواهد خدا آنچه خوشایند شماست
سجده کردند قدسیان با دیدن روی شما
گوئیا روح القدس همشکل و مانند شماست