گفتی چه خبر؟ از تو چه پنهان خبری نیست
در زندگی ام ، غیر زمستان خبری نیست
در زندگی ام ، بعد تو و خاطره هایت
غیر از غم و اندوه فراوان خبری نیست
انگار نه انگار دل شهر گرفته است
از بارش بی وقفه باران خبری نیست
ای کاش کسی بود که می گفت به یوسف
در مصر به جز حسرت کنعان خبری نیست
در آتش نمرود تو می سوزم و افسوس
از معجزه باغ و گلستان خبری نیست
در فال غریبانه خود گشتم و دیدم
جز خط سیاهی ته فنجان خبری نیست
گفتی چه خبر؟گفتم و هرگز نشنیدی
جز دوری ات ای عشق ، به قرآن خبری نیست