مثل بوسه ی پیش از خداحافظی
تکلیفت روشن نیست
من چقدر ساده ام
که هنوز فکر می کنم
روزهای آخر پاییز
تمام طلسم ها باطل می شود
و تو مرا فتح خواهی کرد.
هنوز بوی عطرت را دوست دارم
هوای مرددِ لبخندت را
و این همه سال را
که در هر نگاه گذرا
رازی را کشف کردیم
که جز من و تو
همه از آن بی خبرند.
شاید برای پرسه زدن با تو
زمستان فصل بهتری باشد
اگر فراموش نکنی
من
ادامه ی خواهشی گم شده ام
که یک روز به آغوشت
باز خواهم گشت