سردی ولی دوست دارمت
آه محبوبِ مغرورِ من
بر تابستانِ آغوشم بیاویز
بر شعلههای این عشق
بر اتفاقی که چنین بی بهانه در نگاهم رخ میدهد
بر تکلمِ ساده ی من از احساسم
بر صداقتِ واژه ها
بر زایشِ گل و شکوفه و بهار
بر دستهایی که رازِ قلبم را چنین عریان مینویسند
بر شانههای بی دریغِ من ، بیاویز