روح سردرگم من
بوی جنگل دارد
و نگاه تو در آن
آتشی میکارد
چشم تو پنجرهی مرموزیست
کاش میدانستم
پشت این پنجره کیست
کاش میدانستم
چه کسی در تو اقامت دارد
کاش آتشی بودی و میسوزاندی
علف هرزهی تردیدم را
چشمهای بودی و میرویاندی
دانهی خفتهی امیدم را