ای کاش اینجا بودی عزیزم
ای کاش اینجا بودی.
ای کاش می نشستی روی مبل و
من هم می نشستم در کنارت

دستمال مال تو
اشک مال من
هر چند این قاعده می تواند
به رسم دیگری باشد

ای کاش اینجا بودی عزیزم
ای کاش اینجا بودی
ای کاش اینجا توی ماشین من بودی و
دنده عوض میکردی.
بعد می دیدیم سر از جای دیگری
در آورده ایم
از ساحلی نا شناس
یا که نه،اصلا بر گشته ایم
جایی که پیشتر بودیم.

ای کاش اینجا بودی عزیزم
ای کاش اینجا بودی

ای کاش وقتی ستاره ها سر زنند
چیزی از ستاره بینی ندانم
همان دمی که ماه ملافه نقش خود را پهن می کند
بر آب
که آه کشان در خواب،گرده عوض می کند

ای کاش هنوز جایی بود
که از آن به تو زنگ می زدم.

ای کاش اینجا بودی عزیزم
در این نیمکره زمین
که نشسته ام در ایوان و
جرعه جرعه پیش در آمد می زنم

سر شب است و خورشید دارد غروب می کند
بچه ها سر و صدا می کنند و مرغان دریایی زار می زنند

وای آخر چه لطفی دارد فراموشی
اگر از پی آن مرگی نیز در کار باشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد