بدجور هوس کرده دلم "ناز" برقصی!
در خلوت بی پنجره ام "باز" برقصی
من "مولوی"ی چشم غزلپوش توباشم
تو در غزلم با دف و آواز برقصی
هر چند که ناکوک تر از سوز دلم نیست!
اما کمی ای کاش به این ساز برقصی
وقتی که دلم لک زده در ترس قناری
ای کاش پر از جرات پرواز برقصی
تا چشم تو در خاطر هر شهر بماند،
در حافظه ی حافظ شیراز برقصی
چون سهم من از عشق،فقط خانه به دوشیست
غم نیست اگر-خانه برانداز-برقصی
در فصل پر از زایش غم،این چه ویاریست؟!
بد جور هوس کرده دلم ناز برقصی..