تو را دوست می دارم

 

به سان کودکی
که آغوش گشوده ی مادر را!شمع بی شعله ای که جرقه را!نرگسی که آینه ی بی زنگار چشمه را!


تو را دوست می دارم
به سان تندیس میدانی بزرگ،
که نشستن گنجشک کوچکی را بر شانه اش
و محکومی که سپیده ی انجام را!


تو را دوست می دارم!به سان کارگری
که استواری روز را،
تا در سایه ی دیوار دست ساز خویش
قیلوله کند!
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد