تو را دوست می دارم
به سان کودکیکه آغوش گشوده ی مادر را!شمع بی شعله ای که جرقه را!نرگسی که آینه ی بی زنگار چشمه را!
تو را دوست می دارمبه سان تندیس میدانی بزرگ،که نشستن گنجشک کوچکی را بر شانه اشو محکومی که سپیده ی انجام را!