عشقِ من ، با خندهات اینهمه غوغا کردهای
خندهات را نازنین ، خودت تماشا کردهای؟
ای که چشمت قهوهایست قهوهی تو با نمک است
تو در آن قهوهسرا صد کافه برپا کردهای
لحنِ تو شهد و لبت قند و نگاهت شیرین
مرضِ قندِ مرا ، فکرِ مداوا کردهای؟
موجِ آن گیسوی تو طعنه به دریا میزند
معجزه کردی گلم ، دریا ز یلدا کردهای
شعرِ من عاشق شده ، بس که من از تو گفتهام
واژه میچیند خودش ، دلداده پیدا کردهای