" آدم " اگر بودم
به هوای چیدنِ سیب سرخ لب هایت
و پرسه بین گندم زار طلایی موهایت
بی درنگ می فروختم بهشتم را
هبوطی در کار نیست
آدم هم نباشم، از نسل آدمم
چه کسی می تواند انکار کند
نقطه ضعف های ارثی ام را؟
وسوسه یِ سیب و گندم را؟
نگاهم که می کنی
لبخند که می زنم
نفس که می کشیم در هوای هم
فراموشم می شود
داستان آدم و بهشت را
و تاریخ تکرار می شود.