کاش سویِ تو دمی رخصتِ پروازم بود
تا به سویِ تو پَرَم بال و پری بازم بود
یادِ آن روز که از همتِ بیدارِ جنون
زین قفس تا سر کویت پَر پروازم بود
دیگر اکنون چه کنم زمزمه در پرده‌یِ عشق
دور از آن مرغِ بهشتی که هم‌آوازم بود
همچو طوطی به قفس با که سخن ساز کنم
دور از آن آینه رخسار که همرازم بود
خواستم عشق تو پنهان کنم و راه نداشت
پیش این اشکِ زبان بسته که غمازم بود
رفتی و بی تو ندارد غزلم گرمی و شور
که نگاهت مدد طبع سخن‌سازم بود

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد