از دست های شعر کاری بر نمی آید
نه! روزهای رفته ام دیگر نمی آید

اینفدر پا به پا نکن من عاشقت هستم
در شعرم از این بیت واضح تر نمی آید

این روسری را از سرت بردا ، می دانی
اصلا مسلمانی به تو -کافر- نمی آید

با یک نگاهت روزه هام افطار شد، هرگز-
خرمایی از چشمان تو بهتر نمی آید

با رفتنت تقویم را بهمن گرفت و حیف
ا‏ز زیر بهمن مرده ام هم در نمی آید

تو دیر کردی، ‏عابران با طعنه می گویند:
حتی سر قبرت هم این دختر نمی آید!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد