بهار از دست هایی آغاز می شود
که بر چانه گذاشته ای
نگاهت می کنم
شکوفه های سپید
روی انگشت های تابستانی ات
اتفاق می افتند
توی دلم انگار
درخت گیلاس می تکانند
وقتی گل های پیراهنت
می افتند با نسیم
این صبح اردی بهشت
عطر موهای توست
پیچیده در هوا
حتمن
جایی کمی ذورتر
روسری ات افتاده
و الا
خیابان های شهر
اینقدر بوی بهار نارنج نمی گرفت