حکم دل است که مشکل است بین من و تو

حکم دل است که فاصله است بین من و تو

حتی اگر از دوریت این دل بمیرد عاشق محال است که فراموشی بگیرد

من در خطرم بی عشق بی بال و پرم بی عشق

بی عشق جهان بعنی یک چرخش بی معنی

من در خطرم بی عشق بی بال و پرم بی عشق

بی عشق جهان بعنی یک چرخش بی معنی


حالا ببین نام من از نامت جدا شد بی رحم من سهم من از تو گریه ها شد

این خانه بعد از تو شده دیوانه خانه در من نمرده این جنون عاشقانه

من در خطرم بی عشق بی بال و پرم بی عشق

بی عشق جهان بعنی یک چرخش بی معنی

من در خطرم بی عشق بی بال و پرم بی عشق

بی عشق جهان بعنی یک چرخش بی معنی

♩♪♬عادلانه نیست بی تو سر کنم بی هوای تو 
♩♪♬عادلانه نیست دوری من از دست های تو
♩♪♬عادلانه نیست من بمانم و حسرت مدام 
عادلانه نیست قسمتم از این عشق ناتمام♩♪♬
هم مسیر من حال زندگیم رو به راه نیست ♩♪♬
هم مسیر من حق ما دوتا درد و آه نیست♩♪♬
♩♪♬هم مسیر من حال زندگیم رو به راه نیست 
♩♪♬هم مسیر من حق ما دوتا درد و آه نیست

سهم ما از این زندگی چرا عادلانه نیست ♩♪♬
بی تو این شب نا تمام ما عاشقانه نیست♩♪♬
بی تو میرود جانم از سرم ای پناه من ♩♪♬
♩♪♬وای من بمان بی تو خسته ام تکیه گاه من
♩♪♬هم مسیر من حال زندگیم رو به راه نیست 
♩♪♬هم مسیر من حق ما دوتا درد و آه نیست
هم مسیر من حال زندگیم رو به راه نیست ♩♪♬
هم مسیر من حق ما دوتا درد و آه نیست♩♪♬

خورشید را میدزدم
فقط برای تو!
میگذارم توی جیبم
تا فردا بزنم به موهایت
فردا به تو می گویم چقدر دوستت دارم!
فردا تو می فهمی
فردا تو هم مرا دوست خواهی داشت . می دانم!
آخ ... فردا!
راستی چرا فردا نمی شود؟
این شب چقدر طول کشیده...
چرا آفتاب نمی شود؟

یکی نیست بگوید خورشید کدام گوری رفته؟

نمی خواهم بجنگم 

تو را می خواهم تنگ در آغوش گیرم

نمی خواهم بجنگم

می خواهم بازی دیگری کنم که در آن

به جای جنگیدن

همدیگر را در آغوش می فشارند

و می توان غلتان بر قالیچه یی خندید

و می توان هم را بوسید و بغل زد

آن جایی که انگار

همه پیروزند



می‌ترسم که ببوسمت!

به خانه که برمی‌گردی؛

دهانت «بوی شعر» بدهد؛

مادرت فریاد بکشد:

کدام شاعر گمراه تو را بوسیده؟!