دلم ،یک صندلی می خواهد و یک " تو " ...و ازدحام تنگ دستهایی ،از جنس دلتنگی ...دلم ،سخت مشتاق به آغوش کشیدن بازوانی است که ، رگهای مردانه اش ، از شدت عشق ، متورم شده...و چشمانی که ، چراغ راه من است...دراین برزخ تنهایی اسیرم اکسیر عشق را ، بر من بنوشان
ناشناس
پنجشنبه 26 تیر 1399 ساعت 15:16