می‌ توانستم گیلاسم را تا نیمه از شرابِ کهنه پر کنم

می‌ توانستم یکی‌ از آن آهنگ‌های قدیمی‌ را بگذارم

و آرام آرام خمارِ نوستالژی روزگارِ خوب شوم

می‌ توانستم پا برهنه

کوچه‌های باریکِ باغ را بدوم

می‌ توانستم دامنم را پر از شکوفه‌های یاس کنم

و مست شوم …

مستِ مستِ مست

اما پشتِ این پنجره، رو به دریا نشستم

و برای تو شعر نوشتم

مست شدم …

مستِ مستِ مست.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد