"چگونه مه میتوانم باشم"
وقتی که تو، نه کوهی، نه جاده
تنها
درختی هستی
که جلبکهای سبز گشته بر پیراهنت
شاخههای خشکیدهات را
به گریه میاندازند
چگونه مه میتوانم باشم
وقتی که رودخانهای پیر
از زیر ریشههای خشکیدهات
مویهوار میگذرد
چگونه مه میتوانم باشم
وقتی که ابرها
با شکمهای برآمده
باد میزایند
چگونه میتوانم
باشم؟