تو از شراب مست تری ، منم در آب و آتشم
بزن شَرَر به جان من ، که در رِکاب آتشم
تو مست این دقایقی ، با لب بسته ناطقم
نفس بِزن زِ نای من ، که در جواب آتشم
وه که پر از حَرارتی ، بَسکه پر از شَرارتم
عَطش بزن به خِرمنم ، من تَب و تاب آتشم
تو از میان لَبالَبی ، من کِش و قوس عَقربم
زَخمه بزن خدای تَن ، من از لَعابِ آتشم
تو از شراب مست تری ، من از سَراب مست ترم
بزن هوس به آن من ، که مستجاب آتشم...