پشتم از بار غمت خم گشت، بارم را بگیر
از فشار زندگی مُردم، فشارم را بگیر!
این چنین آسوده در کنج دلم ساکن نمان
مثل من در من بچرخ و اختیارم را بگیر
نام خود را -صاف- بر پیشانی من حک کن و
کارتهای -تا ابد بی اعتبارم- را بگیر
مثل قالی، سال های سال پامالم بکن
گاهی اما با سرانگشتت، غبارم را بگیر
آرزوی خنده ات را داشتم، ممکن نشد
پس بگیر... این آرزوی خنده دارم را... بگیر