دوشم جنون دوباره به تن تازیانه زد

باز این درخت ریشه دواند و جوانه زد

دیدم درون آینه شوریده منظری

باز از درونم اتش حسرت زبانه زد

نازم به چشم یار که تیر نگاه را

بی جا هدر نکرد و به قلبم نشانه رد

جز در هوای عشق ، دگر پر نمیزنم

هرچند عشقم این همه اتش به لانه زد

یاد این درخت گو نتکاند که مرغ دل

انجا به ارزوی گلی اشیانه کرد

ای مه ! مباش بی خبر از کید مشتری

دوش انعکاس ناله ی (امید) از این غزل

اتش به چنگ زهره ی شیرین ترانه زد


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد