گرچه پشت پلک ها مشغول پنهان کاری اند
چشم هایت بر خلاف انچه می پنداری اند
من تب اغوش دارم دست ها را سد مکن
رودها با ارزوی وصل دریا جاری اند
عشق ای پیشامد زیبای ماضی بعید
هیچ می دانی که اثار تو استمراری اند..؟