باور نکن تنهاییت را
من در تو پنهانم تو در من
از من به من نزدیکتر تو
از تو به تو نزدیکتر من
باور نکن تنهاییت را
تا یک دل و یک درد داری
تا در عبور از کوچه ی عشق
بر دوش هم سر می گذاری
دل تاب تنهایی ندارد
باور نکن تنهاییت را
هر جای ای دنیا که باشی
من با توئم تنهای تنها
من با توئم هر جا که هستی
حتی اگر با هم نباشیم
حتی اگر یک لحظه یک روز
با هم در این عالم نباشیم
و آشنای نهان و حقایقم هستی
تو منطبق به تمام سلایقم هستی
میان این همه آدم فقط تو تنهایی
که بر اساس نیاز و علایقم هستی
دلیل هستی من را اگر نمی دانی
خودت همان گل سرخ شقایقم هستی
اگر مقایسه گردد وجود من با تو
نتیجه این که تو کامل مطابقم هستی
خیال روز و شب من همیشه یکسان است
تو در میان زمان و دقایقم هستی
همیشه عاشقت هستم اگرچه می دانم
که صد برابر این حس تو عاشقم هستی
رسیده ام به غزل های دوستت دارم
به درک لحظه ی زیبای دوستت دارم
نشسته ام به ادب ، در کلاس درس عشق
خوشم به مشق الفبای دوستت دارم
نشسته ام به تماشای فصل سیب سرخ
نشسته ام به تماشای دوستت دارم
« منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن »
و ایستاده دلم ، پای دوستت دارم
سروده ام غزلی با ردیف سیب سرخ
بخوان به لهجه ی زیبای دوستت دارم
و عشق ، راز بزرگ خداست ، باور کن !
خوشم به کشف معمای دوستت دام