نمی دانم چه کردی با دل من که این دل بی قرار بی قرار است نمی دانم چه گفتی با نگاهت که چشمم چنین در انتظار است فقط یک لحظه جانا در برم باش که با تو چهار فصلم ،بهار است به وقت دیدن آن روی ماهت تپش های دل من بی شمار است برای من فقط یک لحظه زیباست و آن هم لحظه دیدار یار است گر چه با تردید و ترس، همراست ولی هما نند بهار است
عاشق نشدی زاهد، دیوانه چه میدانی؟
در شعله نرقصیدی، پروانه چه میدانی؟
لبریز می غمها، شد ساغر جان من
خندیدی و بگذشتی، پیمانه چه میدانی؟
یک سلسله دیوانه، افسون نگاه او
ای غافل از آن جادو! افسانه چه میدانی؟
من مست میِ عشقم، بس توبه که بشکستم
راهم مزن ای عابد! میخانه چه میدانی؟
عاشق شو و مستی کن، ترک همه هستی کن
ای بت نپرستیده..! بت خانه چه میدانی؟
تو سنگ سیه بوسی، من چشم سیاهی را
مقصود، یکی باشد، بیگانه..! چه میدانی؟
دستار، گروگان ده، در پای بتی، جان ده
اما تو ز جان، غافل..! جانانه چه میدانی؟
ضایع چه کنی شب را؟ لب، ذاکر و دل، غافل
تو، ره به خدا بردن، مستانه چه میدانی
ندگی کردن که به همین راحتی ها نیست
جان من ! باید باشد بهانه هایی که نبودشان
نابودت کند ... مثل :خنده های کسی,نگاه
خاصی,صدایی. چشمهایی, تکه کلامهایی ... اصلا آدم باید برای خودش نیمکت دو
نفره ای داشته باشد ... تا عصر به عصربه آن سربزند ... شب که شد باید شب بخیرهایی را بشنود ...
باید باشند کوچه ها وخیابان و پیاده
رو های که از قدمهایت خسته شده اند ... فنجان های قهوه ای که فالشان عشق
باشد ... میزی در کافی شاپ باید شاهد خاطرات آدم باشد ... باید باشند ریتم ها وموسیقی هایی که
دگرگونت کنند ... حتی بوی عطری خاص در زندگیت حس شود ... دست خطی که دلت را بلرزاند ... عکسی که اشکت را در آورد ... باید باشد ... باید باشد ...
منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم
در چشمانت خیره شوم
دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم
منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بنشینم
سر رو شونه هایت بگذارم….از عشق تو…..
از داشتن تو…اشک شوق ریزم
منتظر لحظه ی مقدس که تو را در اغوش بگیرم
بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم
وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هدیه کنم
اری من تورا دوست دارم
وعاشقانه تو را می ستایم
سلام عزیز مهربون اجازه هست بشم فدات...؟
اجازه هست تو شعر من اثر بذاره خندهات...؟
شب که میاد یواش یواش با چشمک ستاره هاش اجازه هست
از آسمون ستاره کش برم برات..؟
اجازه هست بیای پیشم یه کم بگم دوست دارم؟
تو هم بگی دوسم داری بارون بشم دل ببارم بریم
تو باغ اطلسی بی رنج و درد بی کسی بهت بگم اجازه هست
گل روی موهات بذارم اجازه هست خیال کنم تا آخرش مال منی..؟
خیال کنم دل منو با رفتنت نمی شکنی