هر چقدر هم که بگوییم:

مردها فلان

زن ها فلان

یا تنهایی خوب است

و دنیا زشت است؛

آخرش روزی قلبت

برای کسی تندتر می زند..

آزرده دل از کوی تو رفتیم

و نگفتی

کی بود؟

کجا رفت؟

چرا بود و چرا نیست؟

دستم را بگیر

مرا بگیر از خودم

مرا ببر با خودت.

یک جای امن...

من در سر رویایی دارم

تو درخت نارنج شوی،

من خاک...

در من ریشه بدوانی

به وقت بهار،

شکوفه‌ها‌مان را

بارور شویم

و خدا

مست شود از عطر باهارنارنجِ ما.

ﻣﻦ ﺭﻭﻳﺎ ﺩﺍﺭﻡ

ﺭﻭﻳﺎی ﻣﻦ ﺑﻮﺳﻪ ﺍی ﺳﺖ

ﻭﻗﺖ ﺧﻮﺍﺏ

ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﻲ ﮐﻪ ﻭﻗﺖ ﺑﻴﺪﺍﺭی ﻧﮕﺎﻫﻢ ﮐﻨﺪ

ﺭﻭﻳﺎی ﻣﻦ ﮐﻮﭼﮏ ﻧﻴﺴﺖ

ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺗﻤﺎﻡ ﻫﺴﺘﻲ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ

ﻳﮏ ﺑﻮﺳﻪ ﻭ ﻳﮏ ﭼﺸﻢ

ﭼﻴﺰ ﮐﻤﻲ ﻧﻴﺴﺖ.

قمری‌های بی‌خیال هم فهمیده‌اند ، فروردین است
اما آشیانه‌ها را باد خواهد برد
خیالی نیست

بنفشه‌های کوهی هم فهمیده اند ، فروردین است
اما آفتاب تنبل دامنه را باد خواهد برد
خیالی نیست

سنگریزه‌های کناره‌ی رود هم فهمیده اند ، فروردین است
اما سایه روشنان سحری را باد خواهد برد
خیالی نیست

همه‌ی این‌ها درست
اما بهار سفرکرده‌ی ما کی بر می‌گردد ؟
واقعا خیالی نیست؟