من

رازی را پنهان نکرده ام!

قلبم کتابی است ...

که خواندنش برای تو آسان است.

من

هموارهتاریخ قلبم را می نگارم؛

از روزی که در آن  

به تو عاشق شدم !

 

عاشق زنی مشو که می خواند
که زیاد گوش می دهد
زنی که می نویسد

عاشق زنی مشو که فرهیخته است
افسونگر، وهم آگین، دیوانه

عاشق زنی مشو که می اندیشد
که می داند که داناست، که توانِ پرواز دارد
به زنی که خود را باور دارد

عاشق زنی مشو که هنگام عشق ورزیدن می خندد یا می گرید
که قادر است روحش را به جسم بدل کند
و از آن بیشتر عاشق شعر است
(اینان خطرناک ترین ها هستند)

و یا زنی که می تواند نیم ساعت مقابل یک نقاشی بایستد
و یا که توان زیستن بدون موسیقی را ندارد

عاشق زنی مشو که پُر، مفرح، هشیار، نافرمان و جواب ده است
که پیش نیاید که هرگز عاشق این چنین زنی شوی
چرا که وقتی عاشق زنی از این دست می شوی
که با تو بماند یا نه
که عاشق تو باشد یا نه
ازاینگونه زن بازگشتِ به عقب ممکن نیست
هرگز ..

چقدر این دوست‌ داشتن‌ های بی‌ دلیل خوب است 

مثل همین باران بی‌ سوال که هی می‌ بارد 

که هی اتفاقا آرام و

شمرده‌ شمرده

می‌ بارد...



هزار درد مرا، عاشقانه درمان باش

هزار راه مرا، ای یگانه پایان باش 


برای آنکه نگویند، جسته‌ایم و نبود

تو آن‌که جسته و پیداش کرده‌ام، آن باش


دوباره زنده کن این خسته‌ی خزان‌زده را

حلول کن به تنم جان ببخش و جانان باش 


کویر تشنه‌ی عشقم، تداوم عطشم

دگر بس است ز باران مگوی، باران باش 


دوباره سبز کن این شاخه‌ی خزان زده را

دوباره در تن من روح نوبهاران باش

 

بدین صدای حزین، وین نوای آهنگین

به باغ خسته‌ی عشقم

هزاردستان باش



و بعد..

خنده ات به یادم آمد!

گفتم که: اگر بودی، باز دوستت می داشتم..