برگرد و آسمان مرا زیر پر بگیر مغرور و باشکوه خودت را ز سر بگیر
غم را بدون واهمه خلع سلاح کن از غصه بی مسامحه تیغ و سپر بگیر
کوهی بساز از دل انها که عاشق اند فرمانروا غرامت از این بیشتر بگیر
بنسین و شاعرانه دلم را مرور کن برخیز و فاتحانه کمی شور و شر بگیر
ای کاش با تو -با همه دنیا - عجین شوم گهگاه ارزوی مرا ر نظر بگیر
برو که وسوسه های زمانه بسیار است برای توبه شکستن بهانه بسیار است
به هر کجا که دلت خواست پر بزن اری برای چلچله ها اشیانه بسیار است
برای خنده ی تو . چشم نکته بین کم نیست برای گریه ی من نیز شانه بسیار است
مرا بهانه ی شادی کم است با این حال هنوز دلخوشی کودکانه بسیار است
به هر طرف که نطر می کنم شمایل توست نشانه های خدای یگانه بسیار است
مرا رها کن و در فکر من مباش و برو برای مرغ گرفتار دانه بسیار است
احسان انصاری
از هر آنچه شادی نداشتهام
زیباتر هستی
از اندوه بیاندازهام
زیباتر هستی
از گلهای ستاره
بر پیراهن آسمان
زیباتر هستی
از پاکیزگی نهاده
در سرشت سپیدهدم
زیباتر هستی
از تأخیر آرزو
زیباتر هستی
از همهی معشوقهها
که در هزار توی شب پنهاناند
و چشم خورشید
به آنها نیفتاده
زیباتر هستی
از دوست دارمِ من
زیباتر هستی
از خود من
زیباتر هستی
از چنان
که تو را میخواستم
زیباتر هستی
از زیبایی خود
زیباتر هستی
از خود زیبایی
زیباتر هستی
منیر مؤمن شاعر بلوچستان پاکستان