به بهانۀ دلتنگی
پرده های اتاق را کنار می زنم
تا باد،
از شمالی ترین نقطۀ مجهول زمین
عطر لب های تو را
سنجاق کند بر گونه هایم
نگاه کن!
ببین طعم تمشک چه کرده با نسیم!
نگاه کن چگونه می وزد در حریق بوسه ها!

آه، ای مردی که لب‌های مرا
از شرار بوسه‌ها سوزانده ئی
هیچ در عمق دو چشم خامشم
راز این دیوانگی را خوانده ئی

هیچ می‌دانی که من در قلب خویش
نقشی از عشق تو پنهان داشتم
هیچ می‌دانی کز این عشق نهان
آتشی سوزنده بر جان داشتم

گفته‌اند آن زن زنی دیوانه است
کز لبانش بوسه آسان می‌دهد
آری، اما بوسه از لب‌های تو
بر لبان مرده‌ام جان می‌دهد

هرگزم در سر نباشد فکر نام
این منم کاینسان ترا جویم بکام
خلوتی می‌خواهم و آغوش تو
خلوتی می‌خواهم و لب‌های جام

فرصتی تا بر تو دور از چشم غیر
ساغری از باده هستی دهم
بستری می‌خواهم از گل‌های سرخ
تا در آن یکشب ترا مستی دهم

آه، ای مردی که لب‌های مرا
از شرار بوسه‌ها سوزانده ئی
این کتابی بی سرانجامست و تو
صفحه کوتاهی از آن خوانده ئی!

بریز بیرون غمارو!! غصه یِ روزگارو

زندگی کن، تک تکِ لَحظه هارو :♫

صدا بزن خدارو؛ خالقِ عاشقارو!!

میدونم اون داره، هوایِ مارو.. :♫

دیگه غم و غُصه بسه !! که زندگی یه نفسه

عاشقی کن ؛ حتّی اگه دنیا به آخر برِسه.. :♫

هوا هوایِ عشقه.. تب، تب و تابِ عشقه

این دلِ دیوونه؛ خرابِ عِشقه!! :♫

هوا هوایِ عشقه، لحظه یِ نابِ عشقه

این دلِ دیوونه؛ خراب عشقه :♫

بیخیالِ غم!! بیا باهَم خاطره بسازیم

سخت نگیر ؛ گلم.. بیا به هم ساده دِل ببازیم! :♫

دیگه غَم و غصه بسّه که زندگی یه نفسه

عاشقی کن!!! حتّی اگه دنیا به آخر بِرسه… :♫

هوا هَوایِ عشقه تَب، تب و تابه عشقه

این دلِ دیوونه خراب عشقه :♫

هوا هوایِ عشقه ، لحظه یِ ناب عشقه

این دل دیوونه خراب عِشقه………… :♫

زیبا هوای حوصله ابری است
چشمی از عشق ببخشایم
تا رود آفتاب بشوید، دلتنگی مرا

زیبا هنوز عشق
در حول و حوش
چشم تو می‌چرخد
از من مگیر چشم
دست مرا بگیر و
کوچه‌های محبت را با من بگرد
یادم بده چگونه بخوانم
تا عشق در تمامی دل‌ها معنا شود
یادم بده چگونه نگاهت کنم که تردی بالایت
در تندباد عشق نلرزد

زیبا آن‌گونه عاشقم
که حرمت مجنون را
احساس می‌کنم

آن‌گونه عاشقم
که نیستان را
یک‌جا هوای زمزمه دارم

آن‌گونه عاشقم
که هر نفسم شعر است

زیبا
چشم تو شعر
چشم تو شاعر است
من دزد شعرهای چشم تو هستم

زیبا
کنار حوصله‌ام بنشین
بنشین مرا به شط غزل بنشان
بنشان مرا به منظره عشق
بنشان مرا به منظره باران
بنشان مرا به منظره رویش
من سبز می‌شوم

زیبا ستاره‌های کلامت را
در لحظه‌های ساکت عاشق بر من ببار
بر من ببار تا که برویم بهاروار
چشم از تو بود
و عشق بچرخانم بر حول این مدار

زیبا زیبا …
تمام حرف دلم این است
من عشق را
به نام تو آغاز کرده ام
در هر کجای عشق که هستی
آغاز کن مرا

محمدرضا عبدالملکیان

به حرمت نان و نمکى که با هم خوردیم
نان را تو ببر
که راهت بلند است
و طاقتت کوتاه
نمک را بگذار برای من
می خواهم
این زخم
تا همیشه تازه بماند

شمس لنگرودی