تو از هزاره های دور آمدی
در این درازنای خون فشان
به هر قدم نشان نقش پای توست
در این دشت نای دیو لاخ
ز هر طرف طنین گامهای ره گشای توست
بلند و پست این گشاده دامگاه ننگ و نام
به خون نوشته ، نامه ی وفای توست
به گوش بیشتون هنوز
صدای تیشه های توست
چه تازیانه ها که با تن تو تاب عشق آزمود
چه دارها که از تو گشت سر بلند
زهی که کوه قامت بلند عشق
که استوار ماند در هجوم هر گزند