اخوان ثالث

شب از شب های پاییز ی ست

از آن همدرد و با من مهربان شب های شک اور

ملول و خسته دل ، گریان و طولانی

شبی که در گمانم من که ایا بر شبم گرید، چنین همدرد

و یا بر بامدادم گرید ، از من نیز پنهانی

و اینک ( خیره در من مهربان) بینم

که دست  سرد و خیس ش را

چو بالشتی سیه زیر سرم- بالین سوداها- گذارد شب

من این می گویم و دنباله دارد شب


خموش و مهربان با من

به کردار پرستاری سیه پوشیده پیشاپیش، دل برکنده از

بیمار

نشسته در کنارم اشک بارد شب

من این می گویم و دنباله دارد شب

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد