علی صفری

بی تو دنیای مرا بد جور غم برداشته

بعد تو حتی خدا دست از سرم برداشته 

با تو بودم حس ناب مادری را داشت که

بار اول دیده فرزندش قدم را برداشته

دست در دستم که بودی حال و روزم فرق داشت

مثل حال نوجوانی که علم برداشته

من که شاعر نیستم حتی  دریغ ازیک غزل 

یاد تو شاعر شده هر شب قلم برداشته

من کتاب تازه ای در عاشقی اورده ام 

قبل من هر چند دینت صد پیمبر داشته 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد