قرارمان این بود
همان کافه همیشگی
تو بیایی
خوشبختی بیاید
امید هم دعوت بود
حالا سالهاست تنها نشسته ام
روی صندلی پسویده دلتنگی
عزیزم
این میز دلش تو را می خواهد
بیا و بنشین
با شکلات داغ نگاهت
کامم را شیرین کنم
توام از قهوه نگاه من
کمی بچش
تلخی انتظار را