احمد شاملو

تواز خورشید ها آمده ای 

از سپیده دم ها

آینه ها و 

ابریشم ها

شادی تو بی رحم است و بزرگوار

برمی خیزم

چراغی در دست ، چراغی در دلم

زنگار روحم را صیقل می زنم

آینه ای برابر آینه ات می گذارم

تا با تو

ابدیتی بسازم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد