از این برزخ تمام ناشدنی
از این تاریکی محض
از هج.م این دردهای هر شب و بی درمان
از فریادهای ثانیه شمار از کارافتاده ی ساعت
و تمام لحظه هایی
که من را با تو نمی خواهند
به یادت پناه میبرم
پناه بر یادت ای عشق جدا مانده ز من
ای جان جدا مانده ز تن