و من دلتنگ دلتنگم
برای لحظه نابی
که باشم مست آغوشت
همه غمهای دنیا را
کنم یکجا فراموشت
چو باران بر دل صحرا
بشویم قید و بندت را
دو دست خود
چو شاخی تاک
بیاویزم بر آن قد و
روم تا اوج خواهش ها
.......
ومن دلتنگ دیدارم
ومن دلتنگ دیدارم
گونه عشق را پنهان کنم ؟
وقتی
غزلهایم ز عطر عشق تو
چون عود می سوزند !
وعطرش مست می سازد
همه دلهای شیدا را !
چگونه عشق را پنهان کنم ؟
وقتی
به پیش چشم این و آن
نگاهم رنگ می بازد
ز ساز گامهای تو!
چگونه عشق را پنهان کنم ؟
وقتی
که قلبم از تو سرشار است
وجودم از تو مالامال
ولی دستم ز تو خالی !
چگونه عشق را پنهان کنم ؟
صدای پایش آرام آرام به گوشم می رسد
چیک چیک
گونه ام را بوسید
نم نم
از گوشه چشمم چکید
باز هم خاطراتم زنده شد
من و تو به یاد باران
یا شاید
به یاد تو , من و باران
فرقی نمی کند
چه در کنارم باشی
چه در کنارش باشی
زیر باران یاد تو مرا خیس میکند !
بارونو دوست دارم هنوز
چون تو رو یادم میاره
حس میکنم پیش منی
وقتی که بارون میباره
بارونو دوست دارم هنوز
بدون چتر و سرپناه
وقتی که حرفای دلم
جا میگیرن توی یک قاب
شونه به شونه میرفتیم
من و تو ،تو جشن بارون
حالا تو نیستی و خیسه
چشمای منو خیابون
بارونو دوست داشتی یه روز
عزیز هم پرسه ی من
بیا دوباره پا به پام
تو کوچه ها قدم بزن