یکی هست تو قلبم که هرشب واسه اون مینویسم و اون خوابه


نمیخوام بدونه واسه اونه که قلب من این همه بی تابه


یه کاغذ یه خودکار دویاره شده همدم این دل دیوونه


یه نامه که خیسه پر از اشکه و کسی بازم اونو نمی خونه


یه روز همینجا توی اتاقم یه دفعه گفت داره میره


چیزی نگفتم آخه نخواستم دلشو غصه بگیره


گریه میکردم  درو که میبست میدونستم که میمیرم


اون عزیزم بود نمی تونستم جلویه راشو بگیرم


میترسم یه روزی برسه که اونو نبینم بمیرم تنها


خدایا کمک کن نمیخوام بدونه دارم جون میکنم اینجا


سکوت اتاقو داره میشکنه تیک تاکه ساعت رو دیوار


دوباره نمیخوام بشه باور من که دیگه نمیاد انگار 


رو به تو سجده می کنم دری به کعبه باز نیست
بس که طواف کردمت مرا به حج نیاز نیست

به هر طرف نظر کنم نماز من نماز نیست
مرا به بند می کشی از این رهاترم کنی

زخم نمی زنی به من که مبتلاترم کنی
از همه توبه می کنم بلکه تو باورم کنی

قلب من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد
تمام پرسه های من کنار تو سلوک شد

عذاب می کشم ولی عذاب من گناه نیست
وقتی شکنجه گر تویی شکنجه اشتباه نیست

قلب من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد
تمام پرسه های من کنار تو سلوک شد

عذاب می کشم ولی عذاب من گناه نیست
وقتی شکنجه گر تویی شکنجه اشتباه نیست


هزار بار به تو گفته بودم

دلیل شیدایی یک زن،

زیبایی مرد نیست،

یک مرد همیشه زیباست

وقتی که

زخم های دلِ مجروح زنی را می بوسد!!!

 


ما محرم اسرار هم میشیم

چیزی واسه از دست دادن نیست

من مثل تو از عشق خط خوردم

اونی که میخوام عاشق من نیست

تو مثل من زخم زبون خوردی

اونی که میخواستی باهت بد کرد

دستای عشق تازشو چسبید

دستای لرزون تو رو رد کرد

فکر من مثل تو درگیره

فکر تو مثل من آشوبه

عاشقی سخته تو این اوضاع

اما واسه هر دومون خوبه

فکر من مثل تو درگیره

فکر تو مثل من آشوبه

عاشقی سخته تو این اوضاع

اما واسه هر دومون خوبه

.

.

.

ما هردو درگیر یه کابوسیم

باید یکم از غصه خالی شیم

این بهترین راه فرار ماست

ما  عاشق چشمای هم میشیم

تو چشمای هم خیره میمونیم

مثل دوتا دیونه ی همدرد

اما حواس هردومون بازه

درگیر چشمای یکی دیگست

درگیر چشمای یکی دیگست

.

.

فکر من مثل تو درگیره

فکر تو مثل من آشوبه

عاشقی سخته تو این اوضاع

اما واسه هر دومون خوبه

فکر من مثل تو درگیره

فکر تو مثل من آشوبه

عاشقی سخته تو این اوضاع

اما واسه هر دومون خوبه


گاهی تمام آنچه می خواهم،


دفتری است برای از تو نوشتن،


قلبی که اندوهم را بفهمد


و دستی که گونه های ترم را نوازش دهد


اینجا و تمام آنچه با من است


بوی خوش تو می دهد


لحظه ها رنگ تو را پوشیده اند


و من، از عطر سرشار حضورت، مستم


با دست های یخ زده ام بخارهای اندوه را


و حضورت را به رخ لحظه های تنهایی می کشم.
من هنوز منتظرم.