این روزها پُرم از آواز کبوتران غرناطه
پر از پروازِ عصفورهای دمشقی
پر از آوازِ تنبورهای شامی
این روزها پرم
از نزار قبانی !
عینکی از شعرهای تو بر چشم گذاشته ام
وبه کشف جهان رفته ام
به جهانی دیدنی
و دوست داشتنی!
از تو آموخته ام
که پرنده بی امید نمی خوانَد
و عشق پشت چراغ قرمز نمی ماند!
ای آموزگارِ روزگار من !
ای زار و نزار من !
کجا رفتی که بعد از تو
قصه ها تمام شدند
و شهرزاد خودکشی کرد
سلام
من،
عاشق توام
عاشق تو،
علاقهی خوبم!
این عاشقانه مبارکت باشه
این روز به شادی، به خیر و خوشی
به دور از دردِ دوری وُ
زخم دورویی باشه
برای تو این روز آسمان را آرزو دارم
به هر هوایی که دوست داری
زمین را
به هر رویِشی که آرزو داری
و برایِ خودم،
تو را آرزو میکنم!
میدانم
حتمن میگویی عاشقانه که روز سرش نمیشود
سال نمیفهمد
تو که خوب میدانی
هر روز در همین سطرها
در همهی خوابها
و درخیال من جاری هستی
درسطرهایی که برای تو نامه مینویسم
شعر میخوانم
درخوابهایی که کنار تو میخوابم
کنار من بیدار میشوی
و درخیالی که
زندهام
زندهگی میکنم
و من ..
شاید که در سفرهای تو باشم!
بیخیال
نگران نباش
گفتم این روز بهانهای باشد
برای دوباره سلام
دوباره دوستت دارم مدام
که شاد باشی
که نگران من نباشی
گفتم،
کسی پرسید بگویی که گفت
که نوشت
که گفت وُ نوشت وُ خواند:
سلام!
علاقهی خوبم
علاقه جان من، میدانی
من،
عاشق تو هستم.