آبیتر از نگاه تو موجی ندیدهام باران و چشمهای تو از یک قبیلهاند
مرهم ز چشمهای تو میبارد و امید، درمان و چشمهای تو از یک قبیلهاند
دستام نمیرسد که به ایوان چشم تو روزی دخیل بندم و حاجت بگیرم آه
هر شب ستاره میشکفد در خیال من کیوان و چشمهای تو از یک قبیلهاند
با پرفریب نرگس در شب نشستهات راه کدام عاشق سرگشته میزنی؟
آتش شدی و شعله به هر گوشه میزنی شیطان و چشمهای تو از یک قبیلهاند
والاتر از حماسهی چشمت حماسه نیست سرکشتر از همیشهی دریا نگاه تو
پس کی غزال وحشی من رام میشوی؟ عصیان و چشمهای تو از یک قبیلهاند؟
وقتی بت سکوت مرا با نگاه خود، در ابتدای حنجرهام خرد میکنی
باید به چشمهای تو ایمان بیاورم ایمان و چشمهای تو از یک قبیلهاند