اگر باد نبود
کنارم بند میشدی
همینجا که میدانی !
اگر باد نبود
آسمانم را سراسر ابر نمیگرفت ...
و من
این همه دلتنگ نمیشدم ابرآلود ...
این همه در دلم نمیباریدم ...
و این همه از شوق آفتاب نمیآمدم کنار پنچره ...!!
همیشه خیال میکردم
تو میآیی
و من آمدنت را تماشا میکنم
همیشه،
باد، پنجره را به هم کوبید ...
و باران ِ تندی گرفت!!
شب دوشین که مرا لب به لب نوشین بود
شب که از عمر شمردیم شب دوشین بود
گاه لب بر لب جانانه و گه بر لب جام
تا دم صبح مرا کار به شب دوش این بود
نوعروسیست جهیزش همه شادی و نشاط
دختر زر نتوان گفت گران کابین بود
شوق آن ماه روان از مژهام پروین داشت
کار چشمم همه شب با مه و با پروین بود
کس نداند که چه دیدم من از آن گردش چشم
مگر آن صعوه که در صیدگه شاهین بود
گاه در دامن و آغوش من آن خرمن گل
گاه در گردنم آن سلسلهٔ مشکین بود
ریخت خونم به جفا یار و خوشم قاآنی
که مرا کامی اگر بود به عالم این بود